نام اثر: در انتظار گودو
نوع اثر: کتاب( نمایشنامه)
نویسنده: ساموئل بکت
مترجم: علی باش
نشر: پیام امروز، چاپ اول، 1388
تعداد صفحه: 119
این دومین اثر و نمایشنامه ای است که از بکت می خوانم. کار اول اثری بود با نام "عشق لرزه" و این هم از کار دوم که شنیده بودم بسیار اثر معروفی است. اصولا خیلی نمی توانم با بن مایه فکری و فضاسازی داستان های بکت ارتباط برقرار کنم. اصولا من طرفدار سرراست حرف زدنم و نویسندگانی مانند بکت کلا دنیایی را ترسیم می کنند که در کنش های روزمره من وجود ندارد. یعنی هر چقدر هم پیام متعالی ای در پشت اثر نهفته باشد برای من قابل فهم نیست زیرا از کنش گری عادی انسان ها و از دل آن بیرون نیامده است. بواقع پیامی است متعالی زاییده ذهن یک آدم بسیار روشن فکر که قطعا داد و ستد های ذهنی و رفتاری اش با عامه مردم تفاوت دارد. از این رو خود پیام و نوع انتقالش هم برای من ملموس نیست.
بکت در "در انتظار گودو" هستی بی حاصل و روزمرگی دو آدم را به تصویر می کشد که نماینده اکثریت انسان ها به تصور او هستند. انتظار دائمی این دو نفر (استراگون و ولادیمیر) در روزهای متوالی برای رسیدن گودو و تکرار همان کارهای دیروز بواقع به نظرم استعاره از روزمرگی وهرروزگی انسانها برای دستیابی به خوشبختی است و گودویی که هیچگاه نمی آید حاصل همان تفکر محال وصال به خوشبختی است. خوشبختی ای که هیچگاه نمی رسد.
تنه نمایشنامه متشکل از دیالوگ های بسیار زیاد یک کلمه ای است. به بیانی تکمله بیانی هر شخصیت بر کلام شخصیت دیگر. اما در این میان بکت توانسته است از خلال همین تک کلمه ها به خوبی شخصیت این دو نفر را از یکدیگر متمایز کند. با این وجود از طرفی سعی کرده است با آوردن این دیالوگ های تک کلمه ای در واقع حوصله خواننده را از توجه به گوینده هر کلمه سر برد و خواننده را وا دارد که دیالوگ ها را پشت سر هم بی اعتنا به نام این دو نفر بخواند. به علاوه، دانا و نادان شدن شخصیت ها به طور نوبتی از نظر من متضمن این تلاش زیرکانه بکت برای القا این پیام است که در نهایت آنچه که بر هر انسان می گذرد و اتفاق می افتد بواقع آن چیزی است که بر کل جامعه بشری حادث می شود. یعنی از بین رفتن جز و یکپارچگی آن برای شکل دهی یک کل و فرآیند بالعکس آن با تمایز گذاری بین شخصیت ها در واقع همان یادآور وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است.
بن مایه نمایشنامه انتظار و انتظار و انتظار است. انتظاری پوچ، عمدی، و ناچار. انتظاری ناگزیر که در نهایت آنقدر ادامه می یابد تا به هیچ برسد. به ویرانی و از نو بازسازی انتظار.
به هر روی آثار بکت آثاری سخت فهم هستند و همیشه احتمال اینکه اثر را بد فهمیده باشم خیلی زیاد است. با این حال از آنجا که این اثر، بارها و بارها در سراسر جهان به اجرا در آمده است و شاید به جرات بتوان گفت معروفترین نمایشنامه در جهان معاصر است و با توجه به حجم کم و دیالوگ وار بودن کل متن خواندن حداقل یک باره آن را توصیه می کنم.
نخوندم گودو رو
ReplyDeleteچند بار هم خواستم برش دارم بیارم بخونم اما نکردم اینکارو
برای اینکه اصولاً نمایشنامه خون نیستم و به ندرت حوصله میکنم تا تهش رو بخونم
ولی توصیهت رو جدی میگیرم و میخونم شده برای یک بار
:)
حیاط خلوت*
ReplyDeleteاحتمال میدم که چندان جذبش نشی ولی اگه خواستی من دارم میارم برات. یجورایی خیلی لج دراره و به معنای واقعی کلمه نمایشنامس