Thursday, 15 September 2011

گریزی بر وقتی نیچه گریست



لو سالومه زنی جذاب است که به تازگی روابطش با فردریش نیچه به سردی گراییده است. وی که نگران ناامیدی و افکار خودکشی نیچه است دست به دامان پزشک حاذق دکتر یوزف بروئر می شود. دکتر بروئر نیز قبول می کند که با نیچه دیداری داشته باشد و مشکلات جسمانی و روانی او را بررسی کند. اکنون دکتر بروئر پس از معاینه نیچه متوجه بیماری وی که به نظرش میگرن است شده و از او درخواست می کند که یک ماهی بستری و تحت نظر باشد. نیچه مخالفت می کند و یکی از دلایلش را که البته سطحی ترین آنها نیز هست بی پولی عنوان می کند و بروئر حتی حاضر می شود او را مجانی بستری و درمان کند اما ...

نیچه: انگیزه شما از اجرای این برنامه درمانی چیست؟
-  شما برای دریافت کمک نزد من آمده اید. من آن را به شما پیشکش می کنم. من پزشکم. این کارم است.
- به همین سادگی! هردو ما می دانیم که انگیزه های انسانی، بسیار پیچیده تر و در عین حال بسیار بدوی تر از این هاست. دوباره می پرسم، انگیزه شما چیست؟
- موضوع ساده ای است، پروفسور نیچه. هرکس به حرفه خود می پردازد: پینه دوز، پینه دوزی می کند، نانوا نان می پزد و طبیب، طبابت می کند. هرکس زندگی خود را تامین می کند. هرکس بنا به حرفه اش احضار می شود. من احضار می شوم تا در خدمت کاستن دردها باشم.
- دکتر بروئر، این ها پاسخ پرسش من نبود. وقتی می گویید طبیب، طبابت می کند، نانوا، نان می پزد و هرکس در پی حرفه خویش است، از انگیزه افراد، سخنی به میان نمی آید: این ها که گفتید، یک عادت است. شما هوشیاری، انتخاب و علاقه شخصی را از پاسخ خود حذف کردید. من این پاسخ را که هرکس به دنبال تامین زندگی خویش است، ترجیح می دهم. چون دست کم، قابل درک تر است. هرکس به دنبال سیر کردن شکم خویش است. ولی شما از من پول درخواست نمی کنید.
- من هم می توانم همین سوال را از شما بکنم، پروفسور نیچه. می گویید کارتان درآمدی برای شما ندارد: در این صورت، برای چه به فلسفه می پردازید؟
- آه، ولی یک تفاوت عمده میان ماست. من ادعا نمی کنم برای شما به فلسفه می پردازم. در حالی که شما همچنان اصرار دارید که انگیزه تان، خدمت به من و کاستن از درد من است. این ادعاها، هیچ ارتباطی با انگیزه های انسانی ندارند. این ها بخشی از طرز تفکر برده دارانه اند که با تبلیغات کشیش گونه و به شکلی هنرمندانه آراسته شده اند. در انگیزه های خود غور کنید! درخواهید یافت که هیچ کس، هرگز کاری را تنها به خاطر دیگران انجام نداده است. همه اعمال ما خودمدارانه اند، هرکس تنها در خدمت خویش است؛ همه تنها به خود عشق می ورزند. به نظر می رسد از صحبتم متعجب شده اید. این طور نیست؟ شاید به کسانی می اندیشید که به آنان عشق می ورزید. بیشتر غور کنید تا دریابید که آنها را دوست ندارید: آنچه دوست می دارید، حس مطبوعی است که از عشق ورزیدن به آنها در شما ایجاد می شود! شما اشتیاق را دوست دارید، نه کسی را که اشتیاق برمی انگیزد. اکنون می توانم دوباره سوال کنم که چرا می خواهید به من خدمت کنید؟ دوباره می پرسم، دکتر بروئر: انگیزه های شما چیست؟

* وقتی نیچه گریست/ اروین یالوم/ ترجمه سپیده حبیب/ نشر قطره/چاپ هشتم/1389/ 476 صفحه/ 7500 تومان
( با کمی تعدیل)
90/6/24

1 comment:

  1. می‌تونم بگم تا درصد زیادی قبول دارم و معتقدم بهش هرچند ترجیح می‌دم خودمو گول بزنم

    ممنون از انتخاب خوب

    ReplyDelete