Wednesday, 14 September 2011

گذاری بر شیطان و خدا

گوتز                 ( سر بلند می کند.) فقط من بودم، کشیش، حق با توست... فقط خودم بودم. من برای یک اشاره التماس می کردم، گدایی می کردم، به آسمان پیام می فرستادم، اما جوابی نمی آمد. آسمان حتی از نام من بی خبر است. من هر لحظه از خودم می پرسیدم که آیا من در چشم خدا چیستم. حالا جوابش را می دانم: هیچ چیز. خدا مرا نمی بیند، خدا صدای مرا نمی شنود، خدا مرا نمی شناسد. این خلاء را که بالای سر ماست می بینی؟ این خداست. این شکاف را می بینی؟ این خداست. این حفره را توی زمین می بینی؟ این هم خداست. سکوت، خداست. نیستی، خداست. خدا تنهایی انسان است. فقط من وجود داشتم: من به تنهایی تصمیم به بدی گرفتم؛ من به تنهایی خوبی را اختراع کردم. من بودم که تقلب کردم، من بودم که معجزه کردم، منم که امروز خودم را متهم می کنم، تنها منم که می توانم خودم را تبرئه کنم؛ من، انسان. اگر خدا هست، انسان عدم است؛ و اگر انسان هست...*

·        شیطان و خدا، ژان پل سارتر، ترجمه ابوالحسن نجفی، نشر کتاب زمان، چاپ چهارم، 1357
 90/6/23

1 comment:

  1. خدا تنهایی انسان است. فقط من وجود داشتم: من به تنهایی تصمیم به بدی گرفتم؛ من به تنهایی خوبی را اختراع کردم. من بودم که تقلب کردم، من بودم که معجزه کردم، منم که امروز خودم را متهم می کنم، تنها منم که می توانم خودم را تبرئه کنم؛ من، انسان

    بسیار زیبا
    ممنون

    ReplyDelete